مادرم «عید قربان» تیر خورد و «عید غدیر» به شهادت رسید
به گزارش نوید شاهد ایلام؛ قهرمان و اسطوره شدن در جنسیت معنا نمییابد. در میان تعداد بیشمار زنان انقلابی و ایثارگر در دوران انقلاب و دفاع مقدس، نقش ارزنده شهیده «ربابه کمالی» به عنوان اولین زن شهیده در استان ایلام بر کسی پوشیده نیست و رشادت و شجاعت این بانوی مؤمنه و انقلابی، زبانزد خاص و عام است. شیرزنی که جانش را در روز عید قربان، قربانی انقلاب کرد.
نخستین شهیدۀ زن ایلامی
ربابه کمالی فرزند حاج رحیم سال ۱۳۰۵ در خانوادهای سرشناس و مذهبی به دنیا آمد. او نخستین شهیدۀ زن ایلامی در دوران قبل از انقلاب است که خدمات بسیار ارزندهای در راستای پیروزی مردم استان ایلام انجام داد. تبیین احکام دین و قرآن در میان زنان ایلامی، پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) و شرکت در سایر فعالیتهای انقلابی از جمله اقدامات این بانوی قهرمان بود. او اسطوره شد، چون دنیوی فکر نمیکرد و هدف والایی در ذهن داشت که با شهادتش تکمیل شد.
زهرا کمالی در آغاز صحبتهایش به این مطلب اشاره کرد: مادرم دوران کودکی را در کنار خانوادهای معتقد و مردمدار سپری کرد. نزد مادرش فنون قالی بافی و خیاطی و گلدوزی را فرا گرفت.
در سن پانزده سالگی با یکی از بستگان خود به نام سبزخدا کمالی ازدواج کرد که حاصل این زندگی موفق و سرشار از محبت؛ پنج دختر و یک پسر است که هر کدام به سهم خویش چه در پیروزی انقلاب و چه در تداوم آن نقش به سزایی داشتهاند.
بانوی نیکو سرشت
وی درخصوص ویژگیهای شخصیتی مادرش گفت: مادرم مردمدار و نیکوسرشت بود، مهربانیاش قابل توصیف نبود. یکی از کارهایی که هیچوقت از برنامهاش حذف نشد، دلجویی و عیادت از بیماران و سرکشی به خانوادههای مجروحان انقلاب بود.
کمالی به سالهای دور اشاره کرد و گفت: شهیده ربابه کمالی دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات مرحوم حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد کافی (ره) که به ایلام تبعید شده بود شرکت میکرد و دیگران را هم تشویق به این جلسات میکرد. این بانوی شهید، حضرت زهرا (س) را الگوی خود قرار داده بود و فاطمهوار نیز به شهادت رسید.
بانوی یتیمنواز
وی افزود: یتیم نوازی و رفع نیازهای خانواده مجروحان انقلاب و تلاش در راستای ترویج احکام اسلام و قرآن از ویژگیهای مادر شهیدم به عنوان یک زن برجسته در آن زمان خفقان و استبداد بود. مادرم به احکام دین و علوم قرآنی توجه ویژهای داشت به طوری که در همان سن هفت سالگی به همۀ ما نماز و قرائت قرآن را آموخت. چند روزی قبل از آغاز ماه رمضان ما را برای روزهداری آماده میکرد.
دوختن چادر نماز به عنوان جایزه
کمالی گفت: پس از اینکه مقدماتی از قرآن و احکام را از مادر یاد گرفتیم در محضر آیتالله حیدری در کلاسهای عقیدتی و سیاسی حضور پیدا کردیم. مادرم از حجتالاسلام حیدری میخواست جهت توجه و یادگیری بیشتر دختران در کلاسهای احکام در پایان دورهها از ما امتحان بگیرند. او به عنوان جایزه برای دخترها چادر نماز میدوخت تا بیشتر به شرکت در کلاسها و خواندن نماز ترغیب شوند.
بانوی تلاشگر
وی اضافه کرد: پس از آنکه احکام را میآموختیم، خود به عنوان مربی به تکایا، مساجد و محافل دینی میرفتیم. تلاشهای مادرم برای ما یک خطمشی دینی و انقلابی را به بار آورد.
عزادار واقعی در عزاداری ائمه
وی تصریح کرد: عشق مادر به اهل بیت (ع) ریشهای قدیمی داشت. او خود در مراسمات مذهبی و عزاداری ائمه شرکت میکرد و ما را نیز به این کار ترغیب میکرد. با شدت گرفتن فعالیت انقلابیون تعدادی از آنها به دست عمّال ستمشاهی به شهادت رسیدند. کم کم از گوشه و کنار میشنیدیم که در شهرهای دیگر برای شهدای انقلاب، آیین سخنرانی و عزاداری برگزار میکنند. ما هم با کمک و راهنمایی مادر، شروع به برگزاری مراسم عزاداری برای شهدا کردیم.
بانوی انقلابی
وی اضافه کرد: شهرستان ایلام هم مانند سایر شهرهای کشور، تحمل ظلم طاغوتیان را نداشت و شروع به فعالیت علیه رژیم ستمشاهی کرد. در این راستا مادرم یکی از اولین زنان ایلامی بود که شروع به پخش اعلامیه کرد. خوب به یاد دارم که او اعلامیهها را لابهلای قرآن میگذاشت و در بین مردم پخش میکرد.
کمالی گفت: یک بار در تکیۀ حضرت ابوالفضل (ع) در حال برگزاری مراسم عزاداری شهدای انقلابی تبریز بودیم که پاسبانها تکیه را محاصره کردند. من و مادرم از تکیه بیرون آمدیم و با آنها بحث کردیم. یکی از پاسبانها دامادمان بود، او از سربازها خواست که محاصره را رها کنند و به پاسگاه برگردند. حکومت وقت بابت این کار دامادمان، سی سال زندان برای او تعیین کرده بود که با پیروزی انقلاب نقشۀ آنها نقش بر آب شد.
بانوی قانع و شکرگزار
فرزند شهیده کمالی گفت: در زمان شهادت مادرم، شانزده سال بیشتر نداشتم، ویژگیهای شخصیتی مادرم در امر شوهرداری زبانزد خاص و عام بود. او بسیار باگذشت، مهربان، خوشاخلاق، قانع و صبور بود. به تعلقات دنیوی پشت پا زده و در کمال سادگی با پدرم زندگی میکرد.
وی ادامه داد: لبهای مادرم همیشه درحال تسبیح گفتن بود. دعا و ذکر از برنامههای هر روز او بود. او هر لحظه خدا را شکر میکرد و میگفت؛ هیچوقت نباید زبان بیکار باشد البته باید به خیر و ذکر خدا بچرخد.
خدمات بانوی شهیده
وی درخصوص شهادت مادرش گفت: در یکی از روزها که در ایلام حکومت نظامی بود و تانکها در خیابانها مستقر شده بودند، تظاهرات از خیابان شهدا شروع شد. مادرم برای بیاثر کردن گاز اشکآور بر مردم شیلنگ آب را بیرون از خانه گذاشت و آتشی دم در خانه روشن کرد. او جوانان انقلابی را به خانه آورد و آنها را در زیرزمین خانه پناه داد.
دقایقی بعد یکی از پاسبانها پس از توهین به مقدسات به در خانۀ ما لگد زد، مادرم از پشت به در تکیه داد تا باز نشود و در جواب توهینهای او گفت: مگر اجازه غارت کردن خانهها هم برایتان صادر شده، مزدوران خودفروخته! شما نجس هستید.
آن پاسبان از شدت عصبانیت پشت سر هم به در لگد میزد و ناسزا میگفت. مادرم همچنان پشت در مقاومت میکرد تا اینکه پاسبان از پشت، در خانه را به رگبار بست و مادرم بر زمین افتاد.
او در تاریخ بیستم آذرماه سال ۱۳۵۶ مصادف با عید قربان تیر خورد. یک هفته مجروح بود و ۲۸ آذر مصادف با عید غدیر به آرزوی قلبی خود نایل شد و عنوان نخستین شهیده ایلام را به نام خود ثبت کرد.
آرزو داشت به خانه خدا مشرف شود
وی افزود: در اهمیت دادن به اصول و اعتقادات مقیّد به واجبات و مستحبات بود و در جلسات مذهبی شرکت میکرد و دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات مرحوم حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی (ره) که به ایلام تبعید شده بود شرکت میکرد و دیگران را هم تشویق به این جلسات میکرد؛ خیلی آرزو داشت به خانه خدا مشرف شود که با شهادتش در جوار رحمت حق آرام گرفت.
کلام پایانی
کلام پایانی زهرا خانم این بود: تمام کسانی که جانشان را در راه انقلاب و سرزمینشان دادند هدفشان ماندگاری انقلاب و اهدافش بود، امیدوارم که بتوانیم رهروان خوب و ثابتقدمی در این راه باشیم و تا پای جان در راستای آرمانهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایستادگی کنیم تا ایرانی سربلند داشته باشیم.