«خرداد و خاک و خون؛ چه هم‌آوایی…»/روایت شهره پیرانی از روز شهادت شهید فریدون عباسی

پنجشنبه, ۲۶ تير ۱۴۰۴ ساعت ۱۸:۴۰
شهره پیرانی همسر دانشمند شهید داریوش رضایی نژاد در صفحه شخصی خود روایتی از روز شهادت شهید فریدون عباسی با عنوان «خرداد و خاک و خون؛ چه هم‌آوایی…» منتشر کرد که در ادامه می‌‌خوانید.

«خرداد و خاک و خون؛ چه هم‌آوایی…»/روایت شهره پیرانی از  روز شهادت شهید فریدون عباسی

پلان اول:

نمی‌دانم با آن همه اشک و بغض چطور رسیده‌ایم بیمارستان، من و آرمیتا. با مکافات وارد بیمارستان شده‌ایم. انگار روز شهادت داریوش دارد تداعی می‌شود. همان بیمارستان، همان بخش اورژانس… نیازی ندارم کسی راهنمایی‌ام کند کجا بروم. خودم این راه را رفته‌ام. خودم این درد را کشیده‌ام. ضحی و خانم دکتر قاسمی (همسر شهید شهریاری) را می‌بینم. چقدر این آغوش گرفتن‌ها، این گریه‌ها، تکراری شده. پرده از کنار می‌رود. خانم دکتر قاسمی را می‌بینم روی تخت بخش اورژانس، چشم می‌گردد. جاي‌مان عوض شده. چهارده سال پیش من در بخش اورژانس آن‌جا بستری بودم و او آمده بود. او آمده بود، الان او آنجاست و من رفته‌ام. کمی بعد همسر و دختر شهید علیمحمدی و کمی بعدتر همسر شهید احمدی روشن هم می‌آیند. جمع‌مان جمع شده. چقدر بدم می‌آید از این تکرارها…

پلان دو:

خانم دکتر عباسی در میانه‌ی درد و اندوهش صبوری می‌کند. او دارد به ما دلداری می‌دهد. از ضحی می‌پرسد: بابا چه شکلی بود؟ ضحی می‌گوید صورتش خاکی بود و کمی دوری… خانم دکتر عباسی می‌گوید ضحی خاکی است، یادش هست روز آزادسازی خرمشهر، صورت و موهایش خاکی است، یادت هست؟ می‌گوید بله یادم است. می‌گوید شبیه به فریدون می‌گفتم تصورم از صورتت موقع شهادت شبیه آن عکس است. بابا شبیه آن عکس بود ضحی؟ ضحی با گریه‌های نم‌نم و صدای بغض آلود سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید بابا شبیه همان عکس بود…

پلان سوم:

ضحی اصرار دارد تا پیکر پدرش در سردخانه بیمارستان است، مادرش را ببرند با پدرش وداع کند. همه جمع ما همسران شهدا به همراه دختران کوچک شهدا می‌رویم سمت سردخانه بیمارستان. دم در می‌گویند همسر شهید و دو همراه فقط می‌توانند وارد شوند. نفر دوم ضحی است، قرعه به نام من می‌افتد که همراهشان وارد شوم. کسی به ممتدی می‌گوید دکتر عباسی… کشو را می‌کشند بیرون. دکتر عباسی را در این شمایل ندیده‌ام هیچ‌گاه. سمت راست صورتش را خاک و خون پوشانده. سمت چپ صورت و موهایش خاکی است. درست مثل همان تصویری که همسرش از او برای شهادتش داشته… درست مثل همان تصویری که همسرش از او برای شهادتش داشته…

«خرداد و خاک و خون؛ چه هم‌آوایی…»/روایت شهره پیرانی از  روز شهادت شهید فریدون عباسی

پ.ن:

عکس‌ها برای روز آزادسازی خرمشهر است. دکتر عباسی در این عکس سه شبانه روز نخوابیده. او که همراه همرزمانش نقش پررنگی در آن آزادسازی و پیش از آن، شکستن حصر آبادان داشت، باید زنده می‌ماند تا مسیری دیگر برای پیروزی برای ایران باز کند و چهل و سه سال بعد در خرداد پرحادثه خدا مرگش را شهادت قرار دهد.

انتهای پیام/ آ

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده