روزی که خلیج فارس معراجگاه لالههای پرپر شد
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، 37 سال پیش در چنین روزی، خبر وقوع فاجعه ای هولناک، بهت و اندوهی عمیق و سنگین را بر فضای سراسر کشور حاکم کرد. ناوگان نظامی «وینسنس» آمریکای جهانخوار که برای تغییر موازنه قوا به سود عراق پس از بی نتیجه ماندن جنگ شهرها و استفاده وسیع و فراگیر از سلاح های شیمیایی، در منطقه خلیج فارس مستقر شده بود، هواپیمای ایرباس ایرانی شامل 290 مسافر غیر نظامی بیگناه را هدف دو موشک گرفت و جنایتی بی سابقه را رقم زد. صبح روز 12 تیرماه 1367 برابر با سوم ژوئیه 1988میلادی، درساعت ده و ده دقیقه بامداد هواپیمای مسافربری A300 شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران ( باشماره پرواز 655 ) که از بندر عباس ، طی یک پرواز منظم برنامه ریزی شده ، عازم دبی بود برفراز آبهای سرزمینی خود هدف دو فروند موشک هدایت شونده کروز از کشتی جنگنده یو اس. اس . جک وینسنس ، متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا، قرار گرفته و تمامی 290 سرنشین آن ( شامل 156 مرد، 53 زن ، 57 کودک 2-12 سال ، 8 کودک زیر 2 سال و 16 خدمه ) جان باختند. هواپیمای مزبور حامل 275 مسافر و پانزده خدمه بود. از این تعداد، 254 ایرانی ، سیزده نفر تبعه امارات عربی متحده، ده نفر هندی، 6 نفر پاکستانی، شش نفر تبعه یوگسلاوی و یک نفر ایتالیایی بود. شصتوپنج نفر از مسافران این هواپیما را کودکان تشکیل میدادند! دولت ایالات متحده آمریکا معتقد بود که ؛ ناو وینسنس به اشتباه، هواپیمای مورد نظر را یک هواپیمای جنگی تشخیص داده و برای دفاع از خود به سوی آن شلیک کرده است! دولت آمریکا برای انکار مسؤولیت خود در یک حرکت هماهنگ تلاش کرد تا افکار عمومی را گمراه ساخته و مسؤولیت خود در قبال این حادثه را انکار نماید. ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا ، اظهار داشت که هواپیما مستقیماً به سمت ناو وینسس حرکت کرده و لذا، مورد اصابت موشک قرار گرفته است تا ناو از خود در مقابل حمله احتمالی مراقبت نماید. ژنرال «ویلیام جی. کراو» یکی از رؤسای ستاد مشترک این کشور نیز ابراز داشت که وینسس «با هدف دفاع از خود» شلیک کرده است. در پی این جنایت که از اقدامات عمدی امریکا درخلیج فارس بود، دولت امریکا نه تنها اظهار تأسف نکرد وبابت این وحشیگری عذرخواهی ننمود بلکه به «ویلیام راجرز» فرمانده ناو حمله کننده به هواپیما، مدال شجاعت نیز اعطأ کرد.
این حادثه در پی تجاوز رژیم عراق به ایران و در پی آغاز جنگ نفتکشها ، یک سال پس از شروع جنگ و با هدف ناامن کردن خلیج فارس برای تضعیف توان اقتصادی ایران، به وقوع پیوست و از پی خود، روند اوضاع و معادلات را تغییر داد و سرانجام در مدتی کمتر از سه هفته، به پذیرش ناگزیر قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از سوی جمهوری اسلامی منجر شد.
منطق شیطان: لژیون افتخار برای قتل 300 انسان بیگناه!
هواپیمای مسافربری ایرباس آ ۳۰۰ متعلق به شرکت هوایی ایرانایر در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ از تهران به مقصد دوبی در حرکت بود که پس از توقفی کوتاه در بندرعباس به مسیرش ادامه داد اما شلیک یک موشک ریم ۶۶ استاندارد از ناو یو اس اس وینسنس متعلق به نیروی دریای آمریکا در ارتفاع ۱۲ هزار پایی و در محدوده جزیره «هنگام» بر فرازخلیجفارس، مانع از رسیدن مسافران این پرواز به دوبی شد. ۱۷ روز قبل از پذیرش قطعنامه 598 توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فرمانده ناو جنگی یو اس اس وینسنس با شکستن مرز آبی جنوب کشور وارد آبهای سرزمینی کشورمان شد و پرواز مسافربری IR۶۵۵ با ۲۹۷ مسافر و خدمه را بر فراز خلیجفارس ساقط کرد و با این اقدام غیرانسانی جنجالی بینالمللی را در آخرین روزهای جنگ هشت ساله ایران و عراق رقم زد. او دو سال بعد در سال ۱۳۶۹ مدال «لژیون افتخار» را از دستان جورج هربرت واکر بوش، بوشِ پسر، رییسجمهور وقت آمریکا بابت رفتار بسیار شایسته و انجام خدمات برجسته اش طی سالهای ۱۳۶۷ و ۱۳۶۸ دریافت کرد. این جایزه به پاس خدمات راجرز در کسوت فرماندهی ناو یو اس اس وینسنس به او اهدا شد و موجب جریحهدار شدن احساسات و عواطف میلیونها شهروند ایرانی و غیرایرانی شد.
رونالد ریگان: این یک اقدام دفاعی بود!
ساعاتی پس از شلیک ویلیام راجرز، فرمانده ناو وینسنس به ایرباس ایرانی دریاسالار ویلیام کرو فرمانده وقت ستاد مشترک نیروی دریایی آمریکا با حضور در یک نشست خبری گفت: مسیر پرواز هواپیمای ایرانی، مستقیم به سمت پایین و رو به ناو یواساس وینسنس بود. وقتی که هواپیمای مزبور به اخطارهای مکرر ما توجهی نکرد وینسنس به سمت آن شلیک کرد تا از خودش در برابر هرگونه حمله احتمالی محافظت کند. هواپیمای ایرانی با سرعت ۴۵۰ گره دریایی یعنی سرعتی که معمولا هواپیماهای جنگی با آن پرواز میکنند در ارتفاع ۹۰۰۰ پایی از سطح دریا در حال کاهش ارتفاع و حرکت به سمت ناو آمریکایی بود و به همین دلیل هدف ناو وینسنس قرار گرفت. ادعای دیگر کرو این بود که ایرباس ایرانی از دالان هوایی خودش خارج شد و ویلیام راجرز، فرمانده ناو آمریکایی آن را با هواپیمای جنگی اف ۱۴ اشتباه گرفت. روز بعد، رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت آمریکا گفت: در تاریخ سوم جولای ناوهای یواساس وینسنس و یواساس مانتگومری در حال انجام عملیات در آبهای بینالمللی خلیجفارس در نزدیکی تنگه هرمز بودند. شایان ذکر است در روز دو جولای مانتگومری به سیگنالهای خطر از یک تانکر هلندی واکنش نشان داده بود که هدف حمله قایقهای کوچک ایرانی قرار گرفته بود. با در دست داشتن نشانههایی مبنی بر اینکه حدود ۱۲ کشتی کوچک ایرانی جمع شده بودند تا به این کشتی تجاری حمله کنند، ناو وینسنس یک بالگرد لامپس مارکس را برای انجام ماموریت گشتزنی روانه حریم هوایی آبهای بینالمللی کرد تا موقعیت را ارزیابی کند. وقتی که بالگرد مذکور تنها به چهار مایل دریایی رسیده بود، قایقهای کوچک ایرانی به سمت آن شلیک کردند در این زمان وینسنس ۱۰ مایل دریایی از صحنه فاصله داشت. بالگرد لامپس آسیب ندید و به سرعت به سمت وینسنس برگشت. او در نهایت، این حمله را یک اقدام دفاعی ارزیابی کرد!
ریشهها و زمینههای جنایت؛ ایران نباید برنده جنگ باشد!
گسترش میدان جنگ از جبهههای غرب و جنوب غرب ایران به شهرها و مناطق مسکونی کشورمان توسط رژیم بعث عراق رفته رفته به دریا و هدف قرار دادن کشتیهای تجاری و باری ایرانی و غیرایرانی سرایت کرد. ناکامی صدام، رییس جمهور دیکتاتور عراق در جبهههای نبرد، امرا و فرماندهان نظامی تحت امرش را به این فکر انداخت که فشار بر مقامات سیاسی و نظامی کشورمان را در جایی خارج از میدان نبرد افزایش دهد بنابراین جنگ نفتکشها را در سال ۱۳۶۰ در خلیجفارس به راه انداخت. صدام همزمان با شکار نفتکشهای ایران، کشتیهای تجاری طرف همکاری را جمهوری اسلامی ایران را نیز هدف موشکهای ارتش خود قرار داد. او و امرای تحت فرمانش در دومین ماه از زمستان ۱۳۶۰ و در دومین سالِ جنگ تحمیلی، متخصصان جنگهای نابرابر را به مینگذاری سواحل بندر امام خمینی و تشدید حمله به کشتیهای تجاری طرف همکاری با ایران تشویق کرد. اقدامات رییس رژیم بعث عراق محدود به اینها نبود. مقامات امنیتی این کشور با همکاریِ سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی آمریکا و کشورهای غربی، حملات مشکوک نیروهای خرابکار در خلیجفارس را به ایران نسبت دادند و در پی تامین خوراک تبلیغاتی برای غرب، کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس با شکایت از ایران به شورای امنیت سازمان ملل متحد موفق در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۶۳ قطعنامه ۵۳۳ این سازمان را علیه کشورمان تصویب کند. این قطعنامه خواستار پایان دادن مقامات سیاسی و نظامی کشورمان به حملاتی بود که ایران هیچ نقشی در آنها نداشت. آمار نظامی نشان میداد از آغاز جنگ عراق در شهریور ۱۳۵۹ تا تابستان ۱۳۶۳ بالغ بر ۱۱۳ کشتی تجاری و باری در خلیجفارس هدف حملاتی موشکی و هوایی رژیم بعث یا مزدوران دریایی این کشور قرار گرفت. مقامات سیاسی و دیپلماتهای کشورمان در زمستان ۱۳۶۳ در نامهای رسمی به دبیرکل وقت سازمان ملل، از هر اقدامی که موجب تامین آزادی و امنیت کشتیرانی در خلیجفارس شود، حمایت کردند اما حمله به نفتکشها و کشتیهای تجاری طرف همکاری ایران، متوقف نشد. آمار اعلام شده تا تیر ۱۳۶۶ حکایت از غرق شدن میلیونها تن انواع کالا و تجهیزات از محموله کشتیها، نابود شدن بیش از ۴۰ کشتی تجاری، آسیب دیدن ۳۴ تن محموله و بار کشتیها و کشته شدن بیش از ۳۰۰ نفر از ملوانان و خدمه کشتیهای عبوری داشت. دولت وقت فرانسه نیز با فروش هواپیماهای داسو سوپر اتاندارد و موشکهای اگزوسه به صدام بر دامنه حملات رژم متجاوز بعث افزود. در چند ماه پایانی جنگ ایران و عراق، ایالاتمتحده بهطور مکرر به شناورهای ایران حمله میکرد و باعث تخریب چندین قایق موتوری و آسیب به یک شناور نظامی ایران شد. آمریکا، تعمدا این کار را انجام داد. آنها میخواستند به ایران نشان بدهند اگر آنها را تهدیدی علیه کشتیهایشان ببینند حاضرند دست به هر اقدامی بزنند.
آمریکا: پیروزی ایران در جنگ، فاجعه است!
عملیات بزرگ کربلای ۵ در دی ماه سال ۱۳۶۵ با وجود رکورد شکنی در هزینه ها و شهادت و جانبازی رزمندگان، اگر چه نتوانست به اهداف خود برسد و مانند هشت تلاش دیگر نیروهای ایرانی برای دست یابی به دروازههای بصره، ناکام ماند؛ اما این عملیات توانست برتری موازنه قدرت را به نفع کشور تغییر دهد. از همین رو «کربلای ۵» زنگ خطری برای سقوط بصره و فتح و جدایی جنوب عراق از رژیم بعثی بود. آن هم جنوب عراق که اکثریت مطلق آن را شیعیان تشکیل میدادند و همین زنگ خطر موجب شد سرعت شوروی و امریکا از یک سو و از سوی دیگر اعراب منطقه برای تقویت ماشین جنگی صدام برای توازن قدرت، افزایش خیره کنندهای بیابد. حال میتوان درک بهتری داشت که چرا عراق، چراغ سبز استفاده فراگیر از سلاحهای شیمیایی را هم از ابرقدرتها دریافت کرد. ورود آمریکا به منطقه خلیج فارس برای برهم زدن بازی و تغییر معادله جنگ بود. از تیرماه 66 عراق با بمباران شیمیایی سردشت، وارد فاز جدید و بی سابقه ای از جنایت علیه غیر نظامیان شد. سپس با بمباران شیمیایی شهر حلبچه عراق و کشتار جمعی هزاران انسان بیگناه، با حمایت آمریکا نشان داد که صحنه بازی عوض شده است. جنگ شهرها از اسفند 66 و تا فروردین 67 تهران و شهرها را زیر موشک باران سنگین، بی امان و وحشیانه گرفت. مجموع این عوامل باعث شد تا دورنمای جنگ به شکلی دیگر ترسیم شود.
«جهان» در برابر «ایران»
با باز گذاشتن دست صدام در بمباران و موشکباران شهرها و حتی حمله شیمیایی و تجهیز بیشتر عراق، فشار به ایران ادامه یافت، از همین رو امریکا که نمیتوانست از ۴۰ درصد از نفت جهان چشمپوشی کند، کوشش کرد امنیت منافع خود و متحدانش در خلیج فارس را تأمین کند، از همین رو بعد از حضور ناوگان امریکا در خلیج فارس بتدریج با درخواست امریکا برخی کشورهای ناتو نیز نیروهای نظامی خود را به خلیج فارس اعزام کردند. کار به جایی رسید که مجموع کشتیهای جنگی و مینروب امریکا در منطقه به ۴۴ رسید و کشتیهای جنگی انگلیس، فرانسه، ایتالیا، هلند و… به عدد ۴۷ رسید. موضعگیری امریکا به نفع عراق تضعیف شده در جبههها در حد سخنان ریچارد آرمیتاژ، معاون وزیر دفاع امریکا مبنی بر این که «ما نمیتوانیم شاهد شکست عراق باشیم» یا مصاحبه وزیر دفاع امریکا در ۳/۱/۶۵ مبنی بر این که «پیروزی ایران در جنگ خلیج فارس فاجعهآمیز است» باقی نماند. آمریکا از روزهای پایانی تیر ۶۶ عملاً اسکورت همهجانبه خود را از کشتیهای کویتی آغاز کرد و از سوی دیگر کشتیهای مینروب خود را در منطقه فعال کرد تا حادثه مشابه که برای ناو شوروی رخ داد برای امریکاییها تکرار نشود و حتی پرچم امریکا روی کشتیهای کویتی نصب شد. البته از سوی دیگر حمله عراق به کشتیها به مقصد و مبدأ ایران همچنان ادامه داشت! این اقدام آمریکا عملاً جانبداری نظامی از یک طرف متخاصم در جنگ بود. در مجموع، آمریکا با حضور نظامی خود در خلیج فارس و حمایت از حملات عراق که ریشه بحران و ناامنی محسوب میشد، موجب تشدید بحران و پیچیده شدن اوضاع خلیج فارس شد. عراق وآمریکا با بحرانی کردن منطقه کوشیدند توجه کشورهای صنعتی را به خلیج فارس معطوف ساخته و آنها را مجبور کنند نقش قابل توجهی به اصطلاح در حفظ جریان آزاد نفت از منطقه ایفا کنند. مقامات ارشد امریکا با سفر به منطقه و کشورهای اروپایی، سران اروپا را متقاعد کردند ناوهای جنگی یا کشتیهای مینروب خود را به منطقه اعزام کنند. نیروهای امریکایی در کنار انتشار گزارشهایی مبنی بر محاصره و مینگذاری بنادر ایران، تمرینهایی برای پیاده شدن در سواحل ایران انجام دادند. در مجموع گسترش جنگ در خلیج فارس و خطرات ناشی از آن به حضور و همکاری نظامی گسترده شرق و غرب با سه نوع نظام و ایدئولوژی متعارض: کمونیستی در شوروی، سرمایهداری در غرب و سنتی پادشاهی در کشورهای منطقه، انجامید. آنها از انقلاب اسلامی و گسترش آن احساس خطر میکردند. حضور گسترده نظامی آنها در منطقه که هر روز بر میزان آن افزوده میشد، عملاً جبهه جدیدی برای جمهوری اسلامی در مرزهای آبی جنوب به وجود آورد؛ جبههای که توانایی نظامی آن را تجزیه و درآمدهای ارزی و اقتصادی کشور را به طور کامل تهدید میکرد. توان نظامی و وضعیت اقتصادی و موقعیت بینالمللی ایران به هیچ وجه قابل مقایسه با عراق نبود. اینچنین شد که دو هفته بعد، ایران راهی جز قبوب قطعنامه پیش روی خود نیافت. یک جهان، سلطه و نابرابری و ناجوانمردی، ایران مظلوم و مقاوم را محاصره کرده و هدف گرفته بود.
منشور جبهه جهانی جهاد و مقاومت اسلام در برابر «نظم سلطه»
اما پیام تاریخی امام (ره) در پاسخ به تسلیت قائم مقام رهبری، منشور جبهه جهانی مقاومت اسلام در برابر نظام سلطه بود. فرازهایی از این پیام را مرور کنیم تا متوجه شباهت شرایط و اوضاع آن روزها با امروز شویم: «مردم آزادۀ جهان همیشه از ابرقدرتها خصوصاً امریکای جنایتکار صدمه دیدهاند و تا عزم خود را برای رویارویی با کفر و شرک جهانی و امریکای سلطهگر جزم ننمایند، هر روز شاهد جنایتی تازه خواهند بود. مردم شریف ایران باید توجه کنند که امروز، روز مبارزه و جنگیدن با تمام شیاطینی است که حقوق حقه تمامی پابرهنگان جهان را صرف عیش و نوش و تهیۀ سلاحهایی مینمایند که برای همیشه حاکم دنیای گرسنگان باشند. جنگ امروز ما، جنگ با عراق و اسرائیل نیست؛ جنگ ما، جنگ با عربستان و شیوخ خلیج فارس نیست؛ جنگ ما، جنگ با مصر و اردن و مراکش نیست؛ جنگ ما، جنگ با ابرقدرتهای شرق و غرب نیست؛ جنگ ما، جنگ مکتب ماست علیه تمامی ظلم و جور؛ جنگ ما جنگ اسلام است علیه تمامی نابرابریهای دنیای سرمایهداری و کمونیزم؛ جنگ ما جنگ پابرهنگی علیه خوشگذرانیهای مرفهین و حاکمان بیدرد کشورهای اسلامی است. این جنگ سلاح نمیشناسد، این جنگ محصور در مرز و بوم نیست، این جنگ، خانه و کاشانه و شکست و تلخی کمبود و فقر و گرسنگی نمیداند. این جنگ، جنگ اعتقاد است، جنگ ارزشهای اعتقادی ـ انقلابی علیه دنیای کثیف زور و پول و خوشگذرانی است. جنگ ما، جنگ قداست، عزت و شرف و استقامت علیه نامردمیهاست. رزمندگان ما در دنیای پاکِ اعتقاد و در جهان ایمان تنفس میکنند و مسلمین جهان هم که میدانند جنگ بین استکبار و اسلام است، جهانخواران را آرام نخواهند گذاشت و ضربههای خود را بر همۀ کاخنشینان وارد میکنند. باید همه برای جنگی تمام عیار علیه امریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ است. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنههای نبرد، تقدیم مینمایم. انفجار هواپیمای مسافربری، زنگ خطری است برای تمامی مسافرتهای هوایی. باید با تمام وجود تلاش کنیم تا چنین صحنههای دردناکی پیش نیاید.»
امام: چه جای عید و تبریک است؟!
امام خمینی (ره) چندروز بعد از این فاجعه دلخراش، در پاسخ به پیام تبریک شیخ زائد بن سلطان آل نهیان رییس دولت امارات متحده عربی، با اشاره به جنایت استکبار جهانخوار آمریکا در کشتار 300 انسان بیگناه از جمله بیش از 60 کودک و نوزاد، با صراحت و قاطعیت فرمودند: چه جای تبریک عید است؟!
«با این مصیبتهای بزرگی که برای مسلمانان جهان و بخصوص ملت مظلوم ایران، پیش آمده، جای تبریک و عیدی نمانده. در جایی که سردمداران امریکای جهانخوار دزدانه به خلیج فارس وارد شده و هواپیمای مسافربری را با بیش از 290 نفر انسان بیدفاع و زن و کودک بیگناه هدف موشک قرار داده و میکشند و نوکر بی اراده و مزدورشان صدام جنایتکار در حلبچه و جبهههای جنگ هر روزه صدها و هزاران انسان را با بمبهای کشنده شیمیایی همچون برگ درختان روی زمین میریزد و با کمال تأسف بیشتر حاکمان منطقه و کشورهای اسلامی نیز حتی از یک محکومیت لفظی هم دریغ میورزند چه جای عید و تبریکی است.»