«زندگی با امام، آری... بدون امام، هرگز»؛ روایتی از پاسداری که راه رسیدن به خدا را انتخاب کرد
شهید علیاصغر غلامی ورده در بیستم مردادماه سال ۱۳۳۷، در خانوادهای متدین و اصیل در شهر ساوه دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را از سن ششسالگی آغاز کرد و با جدیت و پشتکار تا پایان دوره متوسطه ادامه داد. پس از فراغت از تحصیل، بهعنوان برقکار در یک کارخانه ریسندگی مشغول به کار شد. با وجود تلاش فراوان، فضای کاری پاسخگوی روح بلندپرواز و آرمانگرایش نبود، بنابراین به همراه برادرش از کار استعفا دادند.
در نخستین روزهای تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، علیاصغر به این نهاد نوپا و انقلابی پیوست. او هنگام ورود به سپاه به فرمانده وقت سپاه ساوه گفت:
«من انتخابم را کردهام؛ میخواهم تمام تلاشم را در راه خدا و انقلاب بهکار گیرم.»
او شیفته مطالعه بود و آثار دکتر علی شریعتی را با علاقه فراوان دنبال میکرد. اما فراتر از آن، عشق عمیقش به حضرت امام خمینی (ره)، او را به انسانی متفاوت تبدیل کرده بود. جملهی معروفش در میان دوستان این بود:
«زندگی با امام، آری... بدون امام، هرگز.»
با آغاز جنگ تحمیلی، روحیه ظلمستیزی، غیرت دینی و شجاعتش او را آرام نگذاشت. داوطلبانه همراه با گروه اعزامی از سپاه همدان راهی جبهههای غرب کشور شد و مدتی را در منطقه سرپلذهاب بهعنوان پاسدار خط مقدم خدمت کرد. او در نبردها، از جان مایه میگذاشت و جز به رضایت خدا و سربلندی اسلام نمیاندیشید.
سرانجام، در تاریخ هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۰، در جریان عملیات بازیدراز یک، در منطقه ارتفاع ۱۱۰۰ در محور قصر شیرین، بر اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
پیکر پاک و نورانی این شهید بزرگوار، با حضور پرشکوه مردم ساوه، در امامزاده سیدعلیاصغر به خاک سپرده شد و نامش همچون مشعلی فروزان بر تارک ایثار این شهر درخشید.
منبع: اداره هنری، اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی