نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

شهید «بابایی» از وضع کارگران غافل نبود!

شهید «بابایی» از وضع کارگران غافل نبود!

«هنگام خداحافظی، به من، که در آن زمان مسئولیت پشتیبانی پایگاه را به عهده داشتم، سفارش کردند که از وضع آن‌ها غافل نباشم و مبلغی را که به عنوان کمک به کارگران می‌دهم یادداشت کنم تا در فرصت مناسب به بنده بپردازند ...» ادامه این خاطره از سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
روحانی بی‌ادعا!

روحانی بی‌ادعا!

«عناوینی مانند نماینده، ولی فقیه در امور آزادگان و نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در کنار نام حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد قرار گرفت. اما رفتار او عوض نشد ...» ادامه این خاطره از سید آزادگان، شهید «حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدعلی‌اکبر ابوترابی‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
صدای شلیک گلوله‌ها قطع نمی‌شد!

صدای شلیک گلوله‌ها قطع نمی‌شد!

«عراقی‌ها که کاملاً از حضورمان خبر داشتند از سه طرف منطقه ورود و حرکت ما را به زیر آتش گرفته بودند. به طوری که حتی برای یک لحظه صدای شلیک گلوله‌هایشان قطع نمی‌شد ...» ادامه این خاطره از آزاده و جانباز «عزیزالله فرجی‌زاده» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
غافل‌گیری دوستانه!

غافل‌گیری دوستانه!

«دوستانم در یک غافل‌گیری، افسر نگهبان و دیگر بچه‌های سپاهی را دستگیر کردند و روی سر آن‌ها گونی کشیدند و دست بسته در یکی از اتاق‌ها حبس کردند. دستور دادم تا ۲۴ ساعت در باراجین به همین حال بمانند تا یادشان باشد دشمن و ضدانقلاب با کسی شوخی ندارند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات یکی از فرماندهان دوران دفاع مقدس «منوچهر مهجور» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
بدهکار انقلاب!

بدهکار انقلاب!

«کسی تاکنون از ایشان نشنیده بود که بگوید من جانباز هستم یا چگونه به درجه جانبازی نایل شده‌ام. ابداً روحیه طلبکاری از انقلاب نداشت و همیشه خود را بدهکار انقلاب می‌دانست ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
آخرین بوسه!

آخرین بوسه!

«فرمانده گردان محمد رسول‌الله (ص) گفت: حجت! برو پسرت را ببین و برگرد. حجت سریع خود را به پسرش رساند. فرصت زیادی نبود؛ آخرین بوسه را بر گل صورت فرزند چند روزه‌اش کاشت و روانه عملیات شد ...» ادامه این خاطره از زبان همرزم شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.