به دشمنان جرات گام برداشتن برعلیه کشور را ندهید
به گزارش نویدشاهد همدان، شهید محمدحسن اصلانی سوم آذر ۱۳۴۴ در روستای عمان از توابع شهرستان رزن متولد شد. پدرش احمدعلی و مادرش بهجت نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند و به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. شانزدهم اسفند ۱۳۶۳ در بمباران هوایی سرپل ذهاب براثر اصابت ترکش و سوختگی به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است.
در این وصیت نامه آمده است:
بسمه تعالى
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ.
هرگز مپندارید، هرگز بحساب نیاورید، هرگز خیال و گمان مبرید کسانى که عاشق خدا مى شوند و در راه معشوق جان مى بازند مردهاند، بلکه زنده و ناظر و شاهد هستند و نزد پروردگارشان روزى مى خورند و با اموات فرق دارند.
وصیتنامه بخدمت پدر بزرگم و پدرم
با درود فراوان به پیشگاه مولا امام زمان (عج) و با درود و سلام فراوان به نایب بر حقش امام خمینى، این وارث خون حسین (ع) و رسوا کننده اهریمنان و ستمگران زمان، درود فراوان به ملت شهید پرور و قهرمان ایران و با سلام و درود فراوان به تمامى جانبازان و مجروحین انقلاب و اسرا و مجروحین و مفقودین و معلولین جنگ تحمیلى و درود فراوان به خانواده هاى معظم شهداى کربلاى ایران و خانواده هاى گرامى اسراى ایران و سلام بر دلاورمردان عرصه پیکار که لحظه اى در برابر دشمنان قرآن آرام و قرار ندارند و مردانه با کفر ستیز مى نمایند و با خون خود خطوط مرزى کشور اسلامى را تثبیت مى کنند.
بخدمت پدر بزرگ مهربانم و پدر مهربان و خوبم که مرا چنین تربیت کردید و راه سرخ شهادت را که همانا راه حسین (ع) است بر من نمایاندید و بر من آموختید و بخدمت مادر قهرمانم که همچون زینب (س) قهرمان کربلا مرا در دامن خود پرورش داد و چنین شیرى بمن داد و لباس رزم بر تنم کرده و روانه میدان کرد تا از حسین زمان یارى کنم.
امام امت خوب فرمود که مرد از دامن زن به معراج مى رود. مادر خوبم امیدوارم که فرزندان دیگرت حسین و عباس و على را نیز هر چه زودتر پرورش داده و همچونام لیلا با شهامت آنان را عازم میدان کنى.
خدمت خواهرنم آخرین سلام مرا برسانید و اگر بعد از من رسالت زینبى خود را عهده دار شدند تا نهضت خونبار اسلامی به پیروزی نهایی برسد در روز قیامت بار دیگر به آنان سلام خواهم کرد.
به خدمت برادرانم حسین و عباس و على امیدوارم همان راهى را که امام حسین و عباس بعد از شهادت امام حسن (ع) طى کردند شما هم بپیمایید و ادامه دهنده نهضت حسین زمان امام خمینى باشید تا مرا رو سفید کرده و نزد سرور شهید حسین (ع) شرمنده نگردم.
از قول من خدمت تمام قوم و خویشان و همسایگان و دوستان سلام برسانید و از طرف بنده حلالیت بطلبید همانطور هم امید است ان شاءالله خودتان حق خود را بر من حلال کنید.
بار دیگر به برادرانم و دوستانم سفارش مى کنم که مبادا سلاح و پرچم من بر زمین بماند و دشمنان مکتبم قرآن و اسلام جرأت گام برداشتن از خودنشان دهند، امید است ان شاءالله دست از یارى این پیر جماران بر ندارید و هرگز خسته نشوید، نماز جمعه و جماعت را فراموش نکنید، آن قدر در دریاى خون شنا کنید تا به ساحل نجات برسید و این انقلاب را، چون امانتى عزیز به مهدى موعود (عج) بسپارید.
پدر بزرگ عزیزم و پدر خوب و زحمت کشم مبادا بر مزارم گریه کنید نه هرگز گریه نمى کنید که کور دلان حتى خیال کنند شما ناراحت هستید و آنها خوشحال گردند، به مادرم و خواهرانم و برادرانم بگویید مبادا بر مزارم بگریند و با این عمل دشمنان اسلام را شاد کنند، ان شاءالله هرگز نمى گریند.
به دوستانم سفارش کنید به دوستان عزیزم که مى دانم خواهند گریست مبادا تحمل نکنند و برمزارم بگریند، چون این راه راه على (ع) و راه حسین (ع) است. پدر جان مقدارى پول به دوستانم بدهکارم از آن بابت که میدانید به مرتضى خازنى ۶۰۰ تومان و مقدارکمى هم که الان یادم نیست چقدر است به محمد شریک على و مبلغ ۵۰۰ تومان هم به برادر عزیزتر از جانم عباس که پس انداز قلکش بود و به من داده است امید است با پرداخت آنها مرا آزاد کنید.
دیگر عرضى ندارم دیدار ما به روز قیامت، خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار و خداحافظ امام - خدا حافظ و نگهدار رزمندگان اسلام - خدا حافظ شما. محمد حسن اصلانى ۲۴/۷/۶۳