شهید حمید صائمی در چهاردهم شهریور ماه1360 به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.
نگاهی به زندگی شهید حمید صائمی

نوید شاهد: سال 1326 بود. هفده روز از اولین ماه زمستان می گذشت. آقا « یزدان» منتظر تولید اولین فرزندش بود. در آن روز « توران» خانم با کمک قابله محلی فرزندش را با سلامتی به دنیا آورد و در آغوش گرفت. نام نو رسیده را حمید گذاشتند. با تولد اولین فرزند، خانواده صائمی گرمی و صمیمیت بیشتری یافت.

« یزدان » راننده مؤسسه سرم سازی رازی در شهرستان کرج بود به همین دلیل محل سکونت آنها در منطقه حصارک شهرستان کرج قرار داشت. زندگی خانواده صائمی یک زندگی معمولی بود و در آمد آنها زندگی ساده شان را می گذراند.

حمید در کنار پدر و مادرش دوران کودکی خود را در منطقه حصارک پشت سر گذاشت. با فرا رسیدن دوران تحصیلات ابتدایی حمید دوره شش ساله تحصیلات ابتدایی را در دبستان رازی در همان منطقه حصارک شروع کرد. پدر حمید توجه خاصی به در س خواندن فرزندانش داشت، به همین دلیل حمید نیز تحصیلات ابتدایی را هر سال با موفقیت پشت سر گذاشت و با قبولی در کلاس ششم ابتدایی، برای ادامه تحصیل راهی تهران شد.

حمید تحصیلات دوره متوسطه را در دبیرستان البرز که از دبیرستانهای معروف تهران بود، آغاز کرد . او در تهران برای ادامه تحصیل در خانه مادر بزرگش که در محلّه چهارصد دستگاه در خیابان پیروزی قرار داشت، اقامت کرد. پدر حمید مبلغی برای رفت و آمد و مخارج تحصیلی به وی می پرداخت و اجازه نمی داد حمید به کار کردن برای تأمین در آمد بپردازد، تا بتواند با آسودگی درس بخواند.

حمید در دوران دبیرستان در سال اول کمی ضعیف به نظر می رسید، اما خیلی زود بر شرایط مسلط شد و در سالهای بعد با رتبه خوب سالهای تحصیلی را پشت سر گذاشت. او موفق شد در سال 1344 مدرک دیپلم را در رشته علوم طبیعی به دست آورد.

حمید پس از گرفتن دیپلم به خدمت مقدس سربازی رفت. او دوره خدمت را در شهرستان ارومیه گذراند . پس از پایان خدمت به دانشکده علوم تغذیه و شیمی مواد غذایی راه یافت و توانست با موفقیت مدرک لیسانس را از این دانشکده دریافت کند. او در دوره تحصیلات دانشگاهی اوقات فراغت را با مطالعه آزاد و انجام ورزش های والیبال و دو میدانی می گذراند. حمید گرچه مخارج زندگی را از پدرش دریافت می کرد، ولی مقدار پولی که پدر می پرداخت برای مخارج او کافی نبود. وی چیزی به پدرش در این باره نمی گفت و برای ادامه تحصیل در بسیاری از مخارج صرفه جویی می کرد. بسیاری اوقات راه خانه تا دانشگاه را به دلیل نداشتن پول رفت و آمد، پیاده می رفت ولی از انضباط درسی او چیزی کاسته نمی شد.

سال 1350 و پس از گرفتن مدرک لیسانس، حمید به استخدام وزارت کشاورزی سابق در آمد او به عنوان کارشناس مواد غذایی در وزارت کشاورزی فعالیت داشت و پس از مدتی به شرکت صنایع شیر ایران منتقل شد و در آن شرکت نیز به عنوان کارشناس مواد غذایی خدمت کرد.

حمید پس از شروع کار در وزارت کشاورزی نیز از ادامه تحصیل بازنماند، او رشته تحصیلی خویش را در دوره فوق لیسانس ادامه داد و در سال 1357 موفق به گرفتن مدرک فوق لیسانس در رشته بهداشت و کنترل مواد غذایی شد.

سال 1356 بود که حمید به فکر ازدواج و تشکیل خانواده افتاد او برای ازدواج به خواستگاری «سیما تمدن» رفت و پس از قبول خواستگاری، با برپایی مراسم ازدواج در روز اول سال 1356، زندگی مشترک وی و همسرش آغاز شد.

به دلیل شایستگی حمید، در سال 1356 او را به عنوان رئیس کارخانه شیر استان اصفهان برگزیدند و او در این کارخانه مشغول خدمت شد اما دوران حضور او در این کارخانه به درازا نکشید، چرا که با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) در 22 بهمن ماه سال 1357، حمید دوباره به تهران بازگشت و به سمت رئیس شرکت صنایع شیر پاستوریزه تهران انتخاب شد.

شرایط روزهای پس از انقلاب اسلامی با وجود تنش های زیاد در محیط کارگری و کارخانجات و مراکز تولیدی، مسئولیت زیادی را متوجه حمید ساخته بود به ویژه آنکه پس از مدتی با شروع جنگ تحمیلی و حمله همه جانبه رژیم بعثی عراق، فعالیت کارخانجات و مراکز تولیدی با سختی انجام می شد و محصولاتی مانند شیر جایگاه خاصی در تولیدات کشور و غذای مردم داشت اما با تمام فشارها ی داخلی و محدودیت هایی که بر اثر جنگ برای تولید شیر و فعالیت صنایع شیر به وجود آمده بود، حمید با اراده قوی و با همت کارگران زحمت کش کارخانه، لحظه ای از فعالیت باز نایستاد. او مرتب در جلسات ریاست جمهوری و دولت وقت برای پیشبرد فعالیت های کارخانه شرکت می کرد.

حمید به دلیل ارتباط تنگاتنگ با جسات قرآن و مذهبی از دوران کودکی و مشارکت در هیأت های مذهبی، در دوران مبارزه با رژیم پهلوی در تظاهرات و راهپیمایی های مردمی شرکت می کرد. او توجه خاصی به مفاهیم قرآنی و ادعیه داشت.

همسر بزگوار حمید در این باره می گوید:

« همیشه پس از پایان نماز یا در زمانی که به اماکن متبرکه و زیارت گاه ها می رفتیم، حمید به متن دعا و مفاهیم و معانی آنها توجه خاصی داشت به همین دلیل هر بار به زیارتی می رفتیم هر نوبت آن به یک خاطره فراموش نشدنی در زندگی مشترک ما تبدیل شد و هر بار که من ایشان را در حال خواندن دعا با سوز و تواضع و دقت نظر می دیدم، به حالی که او داشت حسرت می خوردم.

حمید با همسرش رفتاری همراه با محبت و احترام داشت. او بسیار خون گرم و مهربان بود. به پدر و مادرش احترام زیادی می گذاشت و با هر پنج برادر و تنها خواهرش رابطه صمیمی و گرمی داشت.

حمید در بین همکاران خود نیز جایگاه خاصی داشت او در عین مهربانی و خون گرمی و خوش اخلاقی ، جدّیت و مدیریت خوبی داشت و در پیشبرد کار مصمم و استوار بود.

سال 1360 بود و چند ماهی از شروع جنگ تحمیلی می گذشت حمید در سمت رئیس صنایع شیر تهران مشغول خدمت بود و از سویی در پی فرصتی برای حضور در جبهه های جنگ می گشت.

در آن روزها گروه منافقین در داخل کشور و در حالی که مردم در حال مبارزه و نبرد با متجاوز خارجی بودند، با اقدامات مسلّحانه و کشتن نیروهای متعهد و مسلمان و مردم، می کوشیدند با ایجاد وحشت، نیروهای انقلابی را از فعالیت باز دارند اما هر چه کشتار مردم بی گناه افزون می شد، عزم مردم برای مبارزه با منافقین افزایش یافته و عرصه فعالیت بر آنها تنگ تر می گشت.

حمید به دلیل تلاش و کوشش انقلابی برای حفظ تولید و تأمین نیازهای مردم، هدف تهاجم نیروهای منافق قرار داشت و برنامه کشتن وی در دستور کارشان قرار گرفت.

روز چهاردهم شهریور ماه 1360 بود. حمید در نزدیکی محلّ زندگی و خانه خود در منطه کوی نصر بود که مورد هجوم منافقین و آماج تیرهای کینه و ظلم قرار گرفت. گلوله های زیادی به سویش شلیک شد. چند گلوله به سینه و ساق پا و نیز جمجمه وی برخورد کرد و خون گرم و پاکش بر زمین ریخته شد و مظلومانه به شهادت رسید.

همسر حمید با شنیدن صدای تیراندازی و با پرس و جو از همسایگان متوجه شهادت حمید شد. او با مشاهده شهادت همسرش، فرزند و تنهایادگارش محسن را در آغوش فشردو شعار همیشه حمید را از ذهن گذراند که می گفت « ما باید حسینی باشیم یا زینبی که در غیر این صورت یزیدی خواهیم بود.»

شهید حمید صائمی حسینی زیست و مظلومانه به شهادت رسید. بدن او با عزت و احترام و در میان فریادهای اله اکبر و مرگ بر منافق، از سوی مردم و همکاران و خویشاوندانش تشییع و در بهشت زهرا قطعه 24 شهدا- ردیف 93 شماره 43 به خاک سپرده شد تا نام و راهش جاودانه و خون پاکش حیات بخش پویندگان راه انقلاب اسلامی باشد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده