روایتی از یک شهید اطلاعات عملیات /
سه‌شنبه, ۰۲ آبان ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۲
عملیات شده بود. خیلی نگران بودک، چون از ابراهیم خبری نداشتم. شب، مادرم گفت: ابراهیم مجروح شده است. ماه رمضان بود...
نگاه قاب عکس

نوید شاهد: شهید ابراهیم عباسی در سال 1340 در مشهد، به دنیا آمد. 4 ساله بود که، پدرش را از دست داد. بعد از گرفتن دیپلم، به عضویت سپاه درآمد. پس از مدتی حضور در کردستان، برای محافظت از بیت امام (ره) به جماران رفت. با شروع جنگ تحمیلی، عازم جبهه شد و به عنوان جانشین واحد اطلاعات عملیات لشکر ویژه ی شهدا، در چند عملیات شرکت کرد. اولین روز تیرماه 62، در جبهه ی سردشت ، به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. خاطره ای کوتاه از این شهید بزرگوار از زبان همسر شهید بزرگوار را مرور می کنیم.


عملیات شده بود. خیلی نگران بودک، چون از ابراهیم خبری نداشتم. شب، مادرم گفت: ابراهیم مجروح شده است. ماه رمضان بود. افطاری را خوردم و تا سحر آرام و قرار نداشتم . با خودم فکر می کردم حتی اگر دستو پا نداشته باشد، فقط می خواهم کنارم باشد، من هم تا آخر عمر کنارش می مانم و از او پرستاری می کنم.

حال عجیبی داشتم. بعد از سحر، مادرم صدایم زد و گفت: بیا دایی های آقا ابراهیم آمده اند کارِت دارند. وقتی وارد اتاق شدم، دیدم همه مردهای فامیل نشسته اند، دلم ریخت. مطمئن بودم برای مجروحیت ابراهیم اینجا جمع نشده بودند. وقتی خبر شهادت ابراهیم را دادند، سرم گیج رفت. انگار آب جوش روی سرم ریختند. صدای هیچ کس را نمی شنیدم. خودم را نگه داشتم و سوره والعصر را خواندم. آرام شدم، دلم داشت از بغض می ترکید. کارهایشان را کرده بودند. قاب عکس حاضر بود و اعلامیه ها را هم چاپ کرده بودند. عکس را که دیدم باور کردم شهید شده است. عکسش را به بغل گرفتم و بلند بنلد گریه کردم، با ابراهیم حرف می زدم. به یاد اولین روزهای زندگی مشترکمان افتادم. همیشه از شهادت حرف می زد و از من رضایت می طلبید. حالا فقط عکسش پیش من بود و نگاهم می کرد.


منبع: چشمان فرمانده ، خاطراتی از دلیر مردان شهید واحد اطلاعات عملیات یگان های رزم خراسان


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده