برادر شهید «مهدی پورعباسی» میگوید: بچهها یک مقدار کار کردند خسته شدند، ولی شهید همچنان مشغول کندن سنگر بودند تا این که کار تمام شد و بعد شروع کردند به کشیک دادن که توسط یک تک تیرانداز شهید شدند.
همرزم شهید «غلام رضا آلالانی» میگوید: خودم جنازه را شناسایی کردم از روی دستخطش که در پوتینش بود جالب توجه اینکه شهید به آرزویش رسید، زیرا هم بی دست و هم بی سر بودند.
دوست شهید «مهدی باباجانیان» میگوید: من به ایشان گفتم شما تشریف میبرید جبهه، مادرتان نگران شما هستند در جواب به من گفتند: که هر چقدر مادرم مرا بیشتر دوست داشته باشد از حضرت زینب (س) بیشتر دوست ندارد.
همسر شهید «احمد روحانی راد» میگوید: احمد تا آخرین لحظههای شهادتش با این که نمیتوانست صحبت کند زیر لب به من میفهماند حجاب را رعایت کنید، فقط کلمه حجاب را زیر لب زمزمه میکرد.
همسر شهید «شروین احمدی زرین کلایی» میگوید: انگار همیشه میدانست سمت چپ سینهاش تیر میخورد، به دختر کوچک مان که شش ماهش بود میگفت: «اینجا را ببوس که این جا روزی تیر میخورد.»
رضا درویش گفت: برای الگوسازی در جامعه نیاز داریم که ایثارگری در رفتار ما خودنمایی کند تا دانش آموزان از آن الگو بگیرند.